گروه ورزشی مشرق - سيلويو برلوسكني هفته پيش از كارهاي سياسياش دست كشيد و با چهرهاي مخدوش شده، چهارگوشه سياست و سمت نخستوزيري را بوسيد و با آن خداحافظي كرد.
البته او يك روز پس از انجام اين كار دوباره به منبع قدرت اصلياش، فوتبال رجوع كرد. برلوسكني در صحبتهايي با مدير روزنامه «لا استامپا» اعلام كرد: «ممكن است برگردم و رييس باشگاه ميلان شوم.» «شواليه» از اسب سياست پياده شد و حالا مهيا است تا اسب تيزرو فوتبال را سوار شود و دوباره با آن به اهدافش برسد.
ماريو كلابرزي، مدير «لا استامپا» در مورد حرفهاي سيلويو برلوسكني ميگويد: «وقتي او اعلام ميكند، برميگردد بايد منتظر ماند. او روياي رياست در تيم ميلان را دارد و شايد بهزودي اين سمت جديد را دوباره تجربه كند.» با اين حال چه اتفاقي ميافتد كه يك نخستوزير بعد از اتمام كارهاي سياسي، مهمترين دغدغهاش رياست يك باشگاه فوتبال ميشود؟
موسولینی
در 29 ماه مي1927، ويتوريو امانوئله سوم، پادشاه ايتاليا ورزشگاهي ساخت تا در آن ديدار تيمهاي ايتاليا و اسپانيا برگزار شود. 70 هزار تماشاگر مشتاق ايتاليايي به ورزشگاه آمدند تا شاهد برد 2 بر صفر تيمشان برابر اسپانيا باشند.
در 29 ماه مي1927، ويتوريو امانوئله سوم، پادشاه ايتاليا ورزشگاهي ساخت تا در آن ديدار تيمهاي ايتاليا و اسپانيا برگزار شود. 70 هزار تماشاگر مشتاق ايتاليايي به ورزشگاه آمدند تا شاهد برد 2 بر صفر تيمشان برابر اسپانيا باشند.
در آن برهه زماني يكبار ديگر به سياستمردان ايتاليا ثابت شد كه با فوتبال ميتوان موجي عظيم به راه انداخت و از آن جهت از منافع خود استفاده كرد. پيش از آن و از سال 1922 بود كه نفوذ دولتمردان ايتاليايي در عرصه فوتبال شروع شد.
در واقع فوتبال آن روز ايتاليا درگير خشونتهايي بود كه تماشاگران آن را رقم ميزدند و معمولا هم قربانيان اين زدوخوردها داورها بودند. گروهي كه حس ميكرد داور باب طبعش سوت نميزند وارد زمين ميشدند و او را مورد ضربوشتم قرار ميدادند.
حتي بنابر نوشته «گاتزتا دلو اسپورت» بعضي اوقات داور را بيرون ورزشگاه هم دنبال ميكردند و از خجالت او درميآمدند! خشونتها به همين جا خاتمه پيدا نكرد و گهگاهي در جريان يك بازي فوتبال آتش به پا ميشد و گروههاي مختلفي كه وظيفه تحريك گروه مقابل را داشتند به زدوخورد با يكديگر ميپرداختند. در همين برهه بود كه اين ناآراميها باعث شد تا مسوول ورزش ايتاليا در سال 1925 نامهاي به لوييجي فدرسوني، وزير داخله دولت موسولینی بنويسد و نگرانياش را ابراز كند. در اين نامه كه در شماره 103 «بوستا» به چاپ رسيد، آمده است: «نگران ورزش فوتبال و خشونت هواداران آن هستم. بعضي وقتها بدون دليل آنها به جان هم ميافتند و به طرز احمقانهاي همديگر را ميزنند.» اين نامه سرآغازي شد تا دولت موسولینی وارد عمل شود و با گماشتن نيروهاي مخصوص در ورزشگاهها مردم را بيشتر تحت سلطه خود داشته باشد.
فاشيستها فوتبال را در دست گرفتند
اگرچه فوتبال در آن برهه نظم اجتماعي را به هم زده بود اما فرصتي دست داد تا موسولینی و مردانش از آن به عنوان حربهاي سياسي استفاده كنند.
اگرچه فوتبال در آن برهه نظم اجتماعي را به هم زده بود اما فرصتي دست داد تا موسولینی و مردانش از آن به عنوان حربهاي سياسي استفاده كنند.
اين ورزش كه بعد از جنگ مهمترين ابزار نفوذ در بين مردم بود، مورد توجه بخش صنعت و از همه مهمتر روزنامهها قرار گرفت و اين دقيقا همان چيزي بود كه فاشيستها دنبالش بودند. تبليغ براي اين گروه از دل همين رشته پرطرفدار شروع شد و با افزايش تعداد روزنامههاي ورزشي قدرت فاشيستها در عرصه فوتبال هم بيشتر شد و همه چيز تحت سيطره آنها درآمد.
در سال 1926 «گاتزتا دلو اسپورت» نامهاي از دولت موسولینی منتشر كرد كه در آن آمده بود: «ورزش خارج از خاك ايتاليا، ميتواند بدون سياست دنبال شود ولي در ايتاليا اين بخش بايد تمام و كمال زير نظر دولت باشد كه دليل آن هم مسايل اخلاقي و اقتصادي است.»
بنابر اين نامه، دومين موردي هم كه دولت تلاش ميكرد كنترل فوتبال را در دست داشته باشد برملا شد؛ اقتصاد و درآمدزايي. البته فاشيستها رفتهرفته سلطه بيشتري هم بر اين رشته پرطرفدار پيدا كردند که آن هم با گماشتن نيروهاي سياسي در رأس باشگاههاي فوتبال بود. در سال 1929 تعداد باشگاههايي كه به طور رسمي در عرصه فوتبال فعاليت ميكردند دوهزارو 340 باشگاه بود كه همين مورد فاشيستها را وسوسه كرده بود تا هرطور شده قدرتشان در اين عرصه را از دست ندهند.
اين در شرايطي بود كه پول هزينه شده براي اين رشته پرطرفدار هم مبلغ قابلتوجهي بود به طوري كه در سال 1930 دوهزارو 383 ورزشگاه ساخته شده بود كه سهم قابل توجه آن به زمينهاي فوتبال اختصاص يافته بود.
«فورتزا ايتاليا»
«فورتزا ايتاليا»
از موسولینی به برلوسكني!
سيلويو اگر فقط به صورت گذرا هم تاريخچه فوتبال در ايتاليا را مطالعه كرده باشد بهخوبي درس گرفته است.
او ميدانست كه راه رسيدن به قدرت در ايتاليا از دل فوتبال و فضاي آن ميگذرد؛ سال 1986 او باشگاه ميلان را خريد و بهخوبي از آن بهعنوان ابزاري براي پيشبرد اهداف سياسياش استفاده كرد.
باشگاه ميلان تا سال 1994 محلي براي تبليغ انديشههاي برلوسكني شد و او از اين مورد استفاده كرد و از اين باشگاه به عنوان مدل كوچكي از برنامهاي سياسي كه در ذهن داشت، استفاده كرد. در واقع او با استفاده از يك شعار فوتبالي در سال 94 حزب خودش را تشكيل داد و از آن هم به نحو احسن استفاده كرد: «فورتزا ايتاليا.»
فورتزا (بهپيش) شعاري بود كه ميلانيها براي تشويق تيمشان از آن استفاده ميكردند و سيلويو با زيركي از آن استفاده كرد و نام حزب جديدش را از آن گرفت: «من تصميم گرفتم كه وارد ميدان شوم و خودم را وقف كارهاي عمومي كنم.» در واقع حزب سياسي برلوسكني بر پايه اهداف باشگاه ميلان بنا نهاده شد و چهره برنده ميلان مهمترين ابزار كار اين حزب شد.
در بين سالهاي 1988 تا 1994 ميلانيها چهار اسكودتو (جام قهرماني ايتاليا)، سه جام اروپايي، سه سوپر كاپ و سه جام بين قارهاي را به دست آوردند. از طرفي باشگاه ميلان علاوه بر دستاوردهاي ورزشي كه براي سيلويو داشت علنا با ستارههايش به حمايت از برلوسكني پرداخت و در انتخابات نقشی كليدي ايفا كرد.
در بين سالهاي 1988 تا 1994 ميلانيها چهار اسكودتو (جام قهرماني ايتاليا)، سه جام اروپايي، سه سوپر كاپ و سه جام بين قارهاي را به دست آوردند. از طرفي باشگاه ميلان علاوه بر دستاوردهاي ورزشي كه براي سيلويو داشت علنا با ستارههايش به حمايت از برلوسكني پرداخت و در انتخابات نقشی كليدي ايفا كرد.
تجربه موفق برلوسكني در ميلان جهتگيريهاي «برلوسكنيسم» را به دنبال داشت؛ جهتگيريهايي كه قبل از هر چيز ليبرال بود و با وارد كردن بازار و اقتصاد به دنياي فوتبال شروع شد؛ او ميلان را به شيوهاي اداره كرد كه دوست داشت دولتش را آن طور اداره كند.
از طرفي مثل فوتبال برلوسكنيسم سياسي هم بهسمت مدرنيته رفت و برنامههاي جديد برلوسكني در عرصه سياست و فوتبال موازي با يكديگر پيش رفت؛ او در اين عرصه هدايت تيمش را به آريگو ساكي، مربي سپرد كه چندان مرجع بزرگي در فوتبال ايتاليا به حساب نميآمد ولي همين مربي به ناگاه سبك بازي ميلان را عوض كرد و با ارايه بازيهاي تهاجمي و تماشايي فاصله زيادي از «كاتاناچيو» معروف ايتالياييها گرفت.
انديشههاي ساكي تا مدتها در تاريخ فوتبال ايتاليا بيبديل ماند و تيم ملي ايتاليا هم تاثير زيادي از آن گرفت. انديشه مدرن برلوسكني در سياست هم به مذاق مردم ايتاليا خوش آمد. برلوسكني ميدانست كه موفقيت ميلان موفقيت او را به همراه دارد.
او در سال 1994 از فوتبال به نحو احسن در رسيدن به اهداف سياسياش استفاده كرد؛ روزنامههاي ايتاليا حالا توجه بيشتري به او نشان ميدادند و از طرفي ثروت هنگفت او و پنج شبكه تلويزيوني كه برايش كار ميكردند باعث شده بود تا برلوسكني به مردي تاثيرگذار در ايتاليا تبديل شود؛ او درست در همين لحظه ضربه نهايياش را وارد كرد و در روزهايي كه مردم ديگر به دولتمردان ايتاليايي آن برهه اعتمادي نداشتند، جاي خودش در عرصه سياست را مستحكم كرد.
برلوسكني
سيلويو درسهايي كه موسولینی به او داده بود را به خوبي از بر بود (هست). او هم مثل بسياري از سياستمداران كنوني دنيا ميداند كه براي رسيدن به قدرت بايد از فوتبال شروع كند و براي ماندن در اوج بايد در اين عرصه باقي بماند.
سيلويو درسهايي كه موسولینی به او داده بود را به خوبي از بر بود (هست). او هم مثل بسياري از سياستمداران كنوني دنيا ميداند كه براي رسيدن به قدرت بايد از فوتبال شروع كند و براي ماندن در اوج بايد در اين عرصه باقي بماند.
پرافتخارترين سياستمدار دنيا در عرصه فوتبال، از طرف ايتالياييها به عنوان بهترين رييس باشگاهي دنيا شناخته ميشود و خيليها معتقدند كه حضور او براي ميلان شانس هم ميآورد.
برلوسكني حتي در زماني كه بنابر اجبار قانوني بايد از شغل رياست اين باشگاه استعفا ميكرد باز بيخيال اين تيم نبود و همواره تصميمات نهايي را ميگرفت. آدريانو گالياني، مدير ميلان در اين مورد به روزنامه كوريره دلو اسپورت گفت: «حتي كوچكترين تصميمات باشگاه هم با نظر برلوسكني گرفته ميشود.»
سيلويو از فوتبال به قدرت رسيد و حالا دليلي ندارد كه نخواهد دوباره از اين سكوي پرتاب و برگ برنده استفاده نكند. شايد هر فرد ديگري هم جاي او بود همين جمله را ميگفت: «به زودي كارم را به عنوان رييس جديد ميلان شروع ميكنم.»
منبع: شرق